بسم الله
کبود وقت و نبود امکانات باعث شد چند صباحی نباشیم و جمع مسلمین غیر مسلمین زدست ما آسوده خاطر باشد.
تا اینکه آقا سید ما برما جنگید و کتک کاری بین من وایشان پیش که از چه تاریخ آخرین مطلبت چنان شده (روبرو را بنگر).
از قرار معلوم ما مغلوب شدیم چن گذشته!
و سید در این جنگ چنین خواست از خدا:
درویشی مستجاب الدعوه در بغداد پدید آمد . حجاج یوسف را خبر کردند ، بخواندش و گفت : دعای خیری بر من کن . گفت : خدایا جانش بستان. گفت : از بهر خدای این چه دعاست ؟ گفت : این دعای خیرست تو را و جمله مسلمانان را.
اى زبردست زیر دست آزار گرم تا کى بماند این بازار؟
به چه کار آیدت جهاندارى مردنت به که مردم آزارى